نفس خستگی

من خسته شدم!خیلی خسته شدم!!

حرفام بوی تکرار می دن.حرفایی که من و تو خیلی خوب می دونیم و می فهمیم.

با تمام وجودم خستگی رو احساس می کنم.خسته شدم از قانون های پیام نور(آخرین ضربه ای که از این قوانین خوردم بدجور یادم می مونه برای همیشه) خسته شدم از استادای .....(باورکن هرچه قدر فکرکردم نتونستم اون صفتی که دلم می خواد رو پیدا کنم) خسته شدم از کلاسای شلوغ از بافرهنگیه دوستانم که عزیز دل!!هرکی سرساعت رشته خودش بیاد کلاس!!خسته شدم از مزه پرونی های گریه آور همکلاسهام اونم با لهجه های نابببب(چندبار میخواستم راجع به این لهجه های ناب پست بذارم اما دل و دماغش نبود)!خسته شدم از نفهمیه (هیچ کلمه ای نتونستم پیدا کنم واقعآ ببخشید!!) بعضی از کارمندای باحالمون!

همیشه فکر میکردم آدم پشت کنکور موندن نیستم و برای همینم نموندم!من اصلآ کنکورو اونجور که بقیه به یاد دارن ندارم!من فقط یادمه که یه امتحان دادم مثل تموم امتحانایی که تو دوره متوسطه دادم!وقتی میگم یه امتحان معمولی بود برام یعنی واقعآ یه امتحان معمولی بود برام!هرچه قدر به اون موقع فکرمی کنم کمتر به خاطر میارم که من حتی یه روز یه روز رو با استرس گذرونده باشم!اما الان روزی نیست که توش استرس نباشه!از اون موقع فقط شیطنت هام یادمه همین!!می دونم که تافته جدابافته از هم کلاسی هام نیستم!اما اینو می دونم که تمام دوستانم که اون موقع به شدت کنکور رو جدی گرفته بودن و کلی هم ادعا داشتن همون جایی هستن که من الان هستم!!به همین راحتی!هنوز هم ادعا دارن و شناخته شده هم هستن.اگه اسماشونو بگم همشونو می شناسی.....

بعداز 3 سال امروز به خودم گفتم کاش یه سال پشت کنکور مونده بودم!فقط یه سال!اون موقع الان خودم رو سرزنش نمی کردم!خیلی از دوستام انصراف دادن و رفتن البته نه به جای بهتری!!رفتن به جای راحت تری!!خیلی هام اون موقع بهم گفتن انصراف بده اما گفتم من انصراف بده نیستم!!چون هیچ وقت احساس خستگی نکرده بودم.

چیزی که این روزها بیشتر از بقیه چیزها آزارم میده جوکلاساست!سر یه کلاس باخودم میگفتم یعنی واقعآ جای من همینجابود!!همون لحظه هم به مقصربودن خودم رسیدم!به حرف بهترین دوستم فکر می کردم که چرا درس نمیخونی؟؟(موقع کنکور!!)و به این نتیجه رسیدم که حقم بوده!چون خودم خواستم و در واقع نخواستم!!!

یادم نمیاد از یه کاری متنفر شده باشم و همچنان به اون کار ادامه داده باشم!به راحتی رهاش کردم!من از پیام نور متنفرم!!!!اما الان نمی تونم رهاش کنم به هزاران دلیل شخصی.

حتی به این شک کردم که این همه صبرنتیجه خوبی داره یا نه!وقتی به اطرافیان خودم نگاه می کنم از من بهتراش هم نتونستن اون کاری که میخواستن رو برا خودشون جور کنن!شک کردم به اینکه آیا ارشد خوندن فایده ای هم داره واقعآ!؟؟حتی شک کردم به اینکه  تموم کردن همین یه سالم فایده ای داره یا نه!!؟هنوز نتونستم انتخاب کنم بین پدر پولدار و پدر فقیرم!!هنوزم نمی دونم کدوم درست میگن!بااینکه تموم اتفاقای اطرافم انگاری بهم نشون میدن که کدوم درست میگن!

حرف مردم راجع به خودم هرگز برام مهم نبوده اما طرز تفکرشون راجع به موضوعات مختلف خیلی برام مهم بوده همیشه!وقتی تحصیل کرده ش نمیفهمه رشته اجرایی یا پروژه چیه!!حتی وقتی براش توضیح میدی فکرمیکنه داری فخر میفروشی یا چون چیزی نیست داری اینقدر تعریف میکنی ازش!من قراره بین همین مردم کارکنم!حالا وقتی نمی فهمن من چه کنم!؟

میدونم این شرایط رو من خودم انتخاب کردم اما همه مون به حمایت نیاز داریم!نداریم!؟

احساس می کنم از هرنظر کلاه گشادی سرم رفته.اصلآ وقتی میرم تو کلاس همه رو با کلاه میبینم!همیشه میگن مشغول بودن خیلی بهتر از بیکاریه دیگه نه!؟؟همیشه خیلی قشنگ سرمون کلاه میذارن.....

استادان عزیز کمتر بر سر ما منت بگذارین!!یعنی می خوام ببینم اگه مثلآ  یه دانشجوی دانشگاهه(اسم نبرم بهتره) اینقدر حرف بخوره همینطور ساکت سرکلاس میشینه!؟اگه هرگز سر کلاسی به استادی حرف نزدم فقط برای اینه که مطمئنم همون دوستی که بغل دستم نشسته و ده ها نفر دیگه میزنن تو دهنم!چون هم زبون نداشتم هیچ وقت.توروخدا این پاراگراف آخروبه قضیه کلاس طراحی معماری ربط ندین من نه سرکلاسش بودم نه می دونم جریان چی بوده!من چندتا استاد دیگه رو گفتم که تا جایی که سعی دارم اصلآ کلاسشونو نمی رم.

امیدوارم این چندترم هرچه زودتر تموم شه!و اون چیزی که منتظرشم جور شه!امیدوارم جور شه!باید جورشه!امیدوارم که جور شه....فقط دوست دارم که هرچه زودتر پیام نور تموم شه!!

هن!!

پیام نور و آنفولانزای خوکی

این اولین پستیه که بعد از امتحانات وقت کردم بزارم.آره خیلی بده که یه ماه مونده تابستون تموم شه و این اولین پسته منه تو تابستون.خودمم باورم نمیشه که این یه ماه و نصفه ای تابستون چطور و کی گذشت.

نه که نخوام بنویسم میخواستم بنویسم , بنویسم از انتخابات از بعد از انتخابات, گلایه کنم از استاد طراحی معماری ,گلایه کم از استاد برنامه نویسی, گلایه کنم از درس های ارائه شده برای ترم تابستون و و....اما فرصت نکردم وقتی هم فرصت شد دیگه اون موضوع تازگی شو از دست داده بود.

الانم اگه بخوام بنویسم موضوع زیاده: پیام نور خودمون, جریان های اخیر, آنفولانزای خوکی, سریال های آبکیه تابستون امسال و .....اما الان دیگه میدونین چطور شده؟ حداقل من که این طوریم.اینقدر موضوع های تکراری شنیدیم و دیدیم که وقتی تیتر یه مطلب رو می بینیم یا می خونیم می تونیم تا تهش رو بخونیم که نویسنده چی می خواد بگه و تموم حرفاش رو حداقل یه بار یه جا دیگه خوندیم یا دیدیم.حرف تازه ای این روزا نمیشنوم.همش تکرار و تکرار.

نمیخوام حالا که فعلآ پیام نور بینمون نیست!! راجع بهش بنویسم.باشه برای سال تحصیلی آینده.

جریان های اخیرم که نوشتن نداره!داره!؟ تلویزیون به این با حالی و به این آزادی داریم همه رو خودش پخش می کنه.همه رو! همه جریان هارو بی طرفانه تفسیر می کنه!عدالت منشانه عقیده هرکسی رو پخش می کنه!دیگه من راجع به چی بنویسم!؟

آنفولانزای خوکی....می گن این دانشجوهای پزشکی وقتی سرکلاسشون استادها راجع به بیماری های مختلف براشون صحبت می کنن یه حسی پیدا می کنن که الان خودشون اون بیماری رو دارن!اسم این حسه یه چیزی بود هرچی فکر کردم یادم نیومد!الان حکایت منه.هر بیماری ای که اپیدمی میشه تو کشور من فکر میکنم جز اون آدم هایی هستم که اون بیماری رو دارم. مخ همه رو سرویس کردم اینقدر گفتم صدام گرفته نه؟وای آنفولانزا گرفتم!هی می گن بابا والله بلا صدات همین بود!هی میگم نه!وای اون روزی که عطسه کردم نزدیک بود پشتش سکته کنم!همینه دیگه وقتی دل آدمو آب می کنن بایدم ترسید.هم چین راجع به این بیماری حرف زدن که انگاری طاعون اومده!!

من می گم متوقف کردن عمره برای آنفولانزا بهونه ست بهم می گن بیا خوبی به این مردم نیومده!آخه می خواین به عربستان یه درس حسابی واسه رفتاراش بدین چرا بیخودی مردم رو می ترسونین؟؟که حالا مثلآ فکرکنن چی هست این بیماری!به خدا با استراحت خوب می شه!تو همین فامیل ما 2 نفر گرفتن خوب شدن به خدا.تازه میگن آنفولانزای معمولی همچینم از نوع خوکی عذر میخوام نوع A کمتر خطرناک نیست.چرا وقتی بیرون یه نفر تا یه عطسه می کنه همچین نگاش می کنیم انگاری طرف پدر مادرمونو کشته یا بلانسبت مثلا خوک رو وسط جمعیت دیدیم!!!

نمی گم رعایت نکن.اما دیگه جذام بازی درنیاریم خب.تازه شاید بعدی خودت باشی.وقتی قراره 15 تا 20 میلیون نفر بگیرن از کجا معلوم که جزشون نباشی؟تازه اینا وقتی میگن 15 تا 20 میلیون نفر میگیرن احتمالآ قراره هر 70 میلیون بگیرن!البته امیدوارم شما جز اون 15 تا 20 میلیون نفر نباشین اگه بودین هم خیالی نیست یه مدت می تونی از بقیه باج بگیری و بترسونیشون که مثلآ انتقال می دم بهتاااا!واکسنشم که میاد ایشالله وقتی هر 70 میلیون گرفتن واکسنشم میاد!!حالا فکر نکنین من مثلآ خوم گرفتم که اینقدر جوش میزنم که جامعه!!منو بپذیره ها نه.ولی حس می کنم که دارم!فقط حس می کنم.همییین!!

می گم من نمی دونم این چه اصراریه که در تمام سریال های تلویزیون شبی 3 بار قبرستونو نشون بدیم؟و تو هر فیلم بین 1 تا 3 نفر بمیرن تا مردم جذب فیلم بشن.چه اصراریه که تموم بازیگرای فیلم حداقل یه هفته تو فیلم مشکی بپوشون یا اصلآ کلآ مشکی بپوشن.می دونم که دنیا فانیه و دنیا ارزش نداره و آخر کار همه همینه ولی به خدا اگه هرشبم گورستونو نشون ندین مردم ما خودشون شبی نیست که یاد مرگ نیفتن.طرف همین جوریشم وقتی قیمت گوشت و مرغ و... می بینه همون لحظه عزرائیل تنشو می لرزونه.بابا این روزها مردم دیگه از حد فکر کردن به مرگ گذشتن مردم الان آررزوی مرگ خودشونو میکنن!!پس لااقل تو فیلم 30 دقیقه ای و گاهی هم 20 دقیقه ای دیگه بیمارستان و قبرستونو لباس سیاه نشون ندیم.بذارین یه 20 مین یه 20 مین طرف زندگی کنه با فکرهای خوب.الانم که جدیدآ یاد گرفتن فیلمو از قبرستون شروع می کنن آخرشم با قبرستون تموم میشه و این وسطم هیچ کس به هیچ کس نمی رسه!!!!!

بعد اینکه ما کلآ عادت کردیم که همه چیزو به هم بچسبونیم!مثل همین سریال های تلویزیون که به زور همه چی جور درمیاد.یا بعضی آدم ها همه چیزو به خودشون می چسبونن!نمی دونم شاید از بیکاریه.ولی نرخ بیکاری که خیلی پایینه پس چرا تعداد اینجور آدم ها زیاده!!؟

یکی نبود به من بگه تو ترم پاییزو بهارو به زور میخونی ترم تابستونی گرفتنت چی بود که حالا 2 هفته به امتحانات مونده لای کتابمو باز نکردم!تا این جا نیومده بودم یاد درس نیفتاده بودم.حالا شانس آوردم اونقدر جوگیر نشده بودم که 6 واحد بردارم هرچند اگه میخواستمم نمی تونستم با این درسای مزخرفی که ارائه کردن.خدا به داد این امتحانایی که ما شهریور میدیم برسه که نمره ش کی می خواد بیاد؟؟

خدا می دونه که پست بعدیم کی میتونه باشه.کاش حداقل بعضی از روزای هفته مثلآ شبانه روزش 30 ساعت بوود که آدم به همه کاراش می تونست برسه!همش!

براتون تنی مقاوم دربرابر آنفولانزای خوکی آرزومندم.


پ.ن: کافر همه را به کیش خود پندارد...


احساس

من اكنون احساس مي كنم،

بر تل خاكستري از همه ي آتش ها و اميد ها و خواستن هايم،

تنها مانده ام.

و گردا گرد زمين خلوت را مي نگرم.

و اعماق آسمان ساكت را مي نگرم.

و خود را مي نگرم.

و در اين نگريستن هاي همه درد ناك وتلخ،

اين سوال همواره در پيش نظرم پديدار است،

و هر لحظه صريح تر و كوبنده تر

كه تو اينجا چه مي كني؟

امروز به خود گفتم:

من احساس مي كنم،

كه نشسته ام زمان را مي نگرم كه مي گذرد.

همين و همين.( ارديبهشت49)

"دكتر علي شريعتي"

يكسال و دو روز گذشت سهبا! باورت ميشه؟ انگار همين ديروز بود.همين ديروز.چه ماجراهايي پيش اومد!! چقدر خاطره دارم از تك تك پستها.چه كسايي اومدن و رفتن.يادشون به خير.چه حرفهايي شنيديم.و چقدر رفتار و واكنشهاي من نسبت بهشون گاهي خنده دار بود!

اينجا خيلي چيزها ياد گرفتم.از تو از همه ي اونايي كه نظر ميدن و از همه مهم تر از پيام نور!

مي خوام از پيام نور تشكر كنم كه باعث شد دريچه هاي جديدي به رومون باز بشه.هر چند بهاي گزافي بابت تك تك اون روزها پرداخت كرديم اما بعضي وقتها ارزشش رو داشت.

حالا نسبت به يكسال گذشته خيلي آروم ترم و بخشي از اين آرامش رو مديون تو ام كه هميشه همراه من بودي.

راستي فردا تولد يكي از دوستهامونه.يادت هست كه؟ نازنين 20 ساله شدنت به همراه 20 هزار شاخه رز صورتي 20 هزار بار مبارك!

از شمايي كه اين سطر ها رو مي خوني هم ممنون.اگه حرفي، نصيحتي، پيشنهادي، انتقادي، گله اي داري  با روي باز آماده ي  شنيدنش هستم.خوشحال ميشم بدونم نظرت راجع به من و اين وبلاگ چيه.

راستي كارت ورود به جلسه تون يادتون نره! ورودي هاي 86 بعضي ها عكس نداره كارتشون.عكسشون رو اسكن كنن تحويل سايت بدن

امان ازین عرب ها!!

اين مقاله در نيويورك تايمز(11 فوريه 2009) منتشر شده كه نوشته زير ترجمه بخش هاي مهم اين مقاله است.

سوفياي 34 ساله، خانمي فرانسوي است كه حدود يكسال پيش براي استخدام در يك شركت تبليغاتي به دوبي نقل مكان كرد. او آن چنان اعتمادي به اقتصاد دوبي كه بطور سرسام آوري در حال رشد بود، داشت كه آپارتماني به قيمت 300000 دلار با وام مسكن 15 ساله خريداري كرد.امروز او مانند بسياري ازخارجيان ديگر كه در دوبي كار مي كنند از كار اخراج شده و خود را در برابر خطر اخراج از اين شهر خليج فارس مي بيند. وضعيت 90 درصد خارجيهاي شاغل در دوبي مشابه وضعيت سوفياست.او مي گويد: "من واقعا از آنچه كه در حال وقوع است به وحشت افتاده ام... اگر نتوانم بدهي خود را بپردازم، و اگر نتوانم كار جديدي پيدا كنم، به من گفته اند كه كارم به زندان مخصوص بدهكاران خواهد كشيد."

درحاليكه اقتصاد دوبي در حال سقوط آزاد است، روزنامه ها گزارش مي دهند كه حدود سه هزار ماشين كه صاحبان آنها، آنها را در پاركينگ فرودگاه رها كرده و از كشور گريخته اند، پارك شده است.گفته مي شود كه برخي از آنان كه از كشور گريخته اند تمام موجودي خود از كارتهاي اعتباريشان را نقد كرده اند ويك يادداشت عذرخواهي هم بر روي شيشه جلوي اتوموبيل چسبانده اند.كساني كه شغل خود را در دوبي ازدست مي دهند بايد ظرف يكماه كشور را ترك كنند... اين امر باعث مي گردد كه ميزان خرج كردن در كشور كاهش يابد، خانه ها يكي پس از ديگري خالي شود و قيمت ملك پائين بيايد. بعضي از بخشهاي دوبي بر اثر اين سقوط مارپيچ اقتصاد كه در روزگاري نه چندان دور ابرقدرت خاورميانه بشمار مي رفت به شکل ارواح در آمده است.هيچكس از عمق فاجعه اقتصادي كه در دوبي اتفاق افتاده آگاهي كامل ندارد اما آنچه كه مشخص است اينست كه دهها هزار نفر دوبي را ترك كرده اند، قيمت ملك در دوبي به نحو خورد كننده اي پائين آمده و پروژه هاي بزرگ ساختماني متوقف يا به كلي منحل شده اند. با اين همه حكومت حاضر نيست كه هيچ نوع اطلاعاتي در اختيار جهان خارج بگذارد و به اين صورت است كه شايعات در دوبي جان مي گيرند و بيش از پيش به اعتماد عمومي و اقتصاد دوبي ضربه مي زند.

قانون جديدي كه به رسانه ها اعلام شده اينست كه اگر رسانه اي شهرت و يا وضعيت اقتصادي كشور را با درج اخبار و يا گزارشهائي به خطر بياندازد، به مجازاتي تا مرز يك ميليون درهم (در حدود 272 هزار دلار)، روبرو خواهد شد. گفته مي شود كه همين امر باعث شده كه گزارش در مورد بحران دوبي به حالت سکوت درآيد.گزارش روزنامه هاي محلي در ماه گذشته حاكي از آن بود كه هر روز1500 ويزا در دوبي باطل مي شود.

آنچه كه مسلم است قيمت ملك كه بطور فاحشي ظرف شش سال اوج گيري اقتصاد دوبي افزايش يافته بود، تنها ظرف دو يا سه ماه گذشته، 30 درصد و يا حتي بيشتر هم افت داشته است. شركت موديز (Moody's) كه شركتها را درجه بندي مي كند هفته گذشته اعلام كرد كه احتمالا شش شركت عظيم متعلق به حكومت را با توجه به وخامت اوضاع اقتصادي در دوبي تنزل درجه خواهد داد. تعداد ماشين هاي لوكس براي فروش روز به روز افزايش مي يابد، اين ماشينها گاه40 درصد زير قيمت دو ماه پيش به فروش مي روند. خيابانهاي دوبي كه هميشه مملو از ماشين و ترافيك بود، اين روزها خلوت است.

اين روزها خارجيهائي كه براي يك زندگي بهتر بار خود را بسته و به دوبي آمده بودند، معتقدند كه شكوفائي اقتصاد دوبي چيزي جز يك فريب نبوده است. شايعات به سرعت پراكنده مي شوند: جزيره مصنوعي پالم جميره (Palm Jumeira) كه نشان افتخار پروژه هاي ساختماني دوبي بود در حال نابود شدن است. وقتي شيرهاي آب هتلها را باز مي كنيد به جاي آب، سوسك از آنها بيرون مي آيد!!

حمزه صياب 27 ساله، مهندسي است از عراق كه از سال2005 در دوبي مشغول بكار بوده و شش هفته پيش كار خود را از دست داد. دوبي جاي بسيار خوبي براي مهندسين جوان بود، حداقل حقوق براي يك مهندس ساختمان با چهار سال سابقه كار، حدود 4000 دلار در ماه بود.حمزه صياب امروز بيكار است و اغلب وقت خود را در يك كافي شاپ در مركز خريد ابن بطوطه مي گذراند. اگر نتواند تا چند روز ديگر كار پيدا كند مجبور است كه دوبي را ترك كند. او مي گويد، عراق جاي خطرناكيست و بايد راهي اردن شوم. گرفتاري ديگر اينست كه هنوز 12 هزار دلار به بانك براي هوندا سيويكي كه خريده بدهكار است و بايد اول اين پول را از پدر خود قرض كرده و بپردازد. او مي گويد دوستانش ماشين هاي تجملي خريده اند، امروز هيچ كدام كار ندارند و براي فروش ماشين ها در حال دست و پا زدن هستند. صياب هم چنين مي گويد، كار ما شده خوابيدن، سيگار كشيدن و قهوه خوردن و بعد احساس سردرد بخاطر شرايطي كه در آن هستيم!!

آدم نمیدونه که تبلیغات ماهواره رو باورکنه یا این حرفارو!به قول معروف اینکه دم خروس رو باورکنیم یا قسم حضرت عباس رو...

وقتی تعطیلات هست و اخبار دانشگاهم کساد,مجبورم ازین نوع خبرا بذارم.راستی تعطیلات خوش میگذره؟دیروز از مسافرت برگشتم هرچند که سوغاتی خوبی با خودم نیاوردم!!آخه یکی نبود بهم بگه از گاردریل پریدنت چی بود که بزنی پاتو داغون کنی!!نشکسته!ولی فکرکنم اگه میشکست دردش کمتربود...اینم شد سوغاتیه سفرم!!برخلاف نوروزهای قبلی این سری دوست نداریم تعطیلات تمام شود چون بسی خوش میگذرد و حوصله ی یونیه خراب شده مان را نداریم!!از شنبه نپرس که بدجوری حالمان خراب میشود!حقارت صدهزار تماشاچی متعصب دربرابر رقص و پایکوبی عربها اونم تو سرزمین خودمون!کاش از کره 3 تا میخوردیم ولی ازین عربهای نامرد نمیباختیم!اگه صعودم کنیم برام لذتی نداره!آخه از عربستان آدم میبازه!!واقعآ چرا؟اونا قوی بودن؟ما ضعیف بودیم؟یا قدم بعضی ها؟یا لفظ بعضی ها؟....

حسابی خوش بگذرونید که خردادماه و تیرماه سختی رو پیش رو داریم.

سربلند باشین.

تنهادارایی آدمی زندگی است

سلام

کتاب "مائده های زمینی" از جمله کتاب هایی هست که هروقت میخونمش برام تازگی داره و یه معنای جدیدی برام پیدا میکنه.تو یه قسمتی از این کتاب نوشته شده که:

سرچشمه همه دردسرهای تو،ای ناتانائیل،گوناگونی چیزهایی است که داری.حتی نمی دانی که از آن میان کدامین را دوست تر داری و این را درنمی یابی که یگانه دارایی آدمی زندگی است.حتی کوتاه ترین لحظه ی زندگی نیز از مرگ زورآورتر است و آن را انکار می کند.مرگ چیزی نیست جز رخصتی برای زندگی های دیگر،برای اینکه همه چیز پیوسته نو شود،برای اینکه هیچ یک از صورت های زندگی "آن" را بیش از زمانی که برای شناختش ضروری است،دراختیار نگیرد.خوشا لحظه ای که سخن تو طنین افکند.همواره گوش فراده،اما هنگامی که لب به سخن می گشایی،دیگر گوش مده.

این روزها همش با خودم تکرار می کنم که "یگانه دارایی آدمی زندگی است"........


اونقدر که رفتم کتابفروشی مهران دیگه جای کتاب هاش رو چشم بسته می تونم پیدا کنممن نمی دونم چطوره که فروشنده هاش نمی دونن که چه کتابی دارن یا ندارن!این روزها که همه دنبال خرید عید تو فروشگاه های مختلف هستند من تمام وقت تو کتابفروشی های شهر برا پیدا کردن کتاب های نایابم هستم!تازه یکی رو هنوز پیدا نکردم!دیگه اونقدربه یکی سپردم از تهران برام کتاب بگیره که روم نمیشه دوباره برم سراغش!این پیام نور هم به جز کارهای دیگه ش منابع کتاباش منو کشتهنایاب ترین کتاب ها،آخرین چاپ کتاب که دیگه منتشر نمیشه و....تازه  یه کتاب روکه بعد از قرنی پیدا می کنی از دوجلدش که سی فصله،دوازده فصلش رو باید بخونی بقیه ش حذفه!فکر کنم بعد فارغ التحصیلی با کتاب های درست و غلطی که تا الان خریدم یه کتاب فروشی بتونم بزنم!راستی  به اون کسایی که دنبال کسب درآمد هستن باید بگم که کتابفروشی پیک نور که به تازگی روبرو دانشگاه باز شده کتاب های دست دوم دانشجویان رو می خرهاگه به فکر کسب درآمدین یا دل دیدن بعضی کتاب هارو ندارین میتونین با فروشش از شرشون راحت شین!من که چهارشنبه سوری یکی از کتاب هام رو میخوام بسوزونم بعد از روش بپرمواقعآ چه دانشجویی هستم من

قضیه شهریه جدی باشه یا نباشه من یکی فعلآ شهریه بده نیستم!من می خوام پیام نوری عمل کنم!خودشون اونقدر تمدید می کنن تا همه شهریه شون رو بدن!هر ترم همین بوده!امروز آخرین مهلته،دوباره تمدید،فردا آخرین مهلته،دوباره تمدید،پس فردا........فقط این سری یه جمله "عدم مراجعه ترمی"به تهدیداشون اضافه شده!خدایی به این فکر می کنم بیچاره ها چقدر فکر کردن تا این تهدید به ذهنشون رسیدهخلاصه من حداقل تا آخر اسفند شهریه نمی دم چون اخرین مهلتی که دادن تا این زمان هست!

قضیه این درسای مهارتی ارزشی چیه؟دیگه نسبت به این دوکلمه آلرژی پیدا کردم!هی میام واحدام رو میچینم که هرترم چندتا بردارم که ۸ترمه تموم کنم،هی واحد اضافه میشه،هی واحد کم میشه!میزنن برنامه آدم رو میریزن بهم!آقا بالاخره هست یا نیست!؟توضیح نده!هست یا نیست!؟

اینو نمیگفتم می مردم!وای که چه قدر کلاس برنامه سازی شلوغه ه ه ه ه !بابا لطفآ هرکی سر ساعت رشته خودش بیاد!!صدا به صدا نمی رسه!آدم سرسام می گیرهمیزنم یکی بمیری ها سر ساعت خودت بیا


آدم واقعآ تو سیاست گاهی اوقات هنگ می کنه!میر حسین موسوی هم خودش رو کاندید کرد!کی میره کنار؟کی می مونه؟واقعا ما بازیچه ایم؟نه به اون همه ناز ۴سال پیش موسوی نه به اینکه الان خاتمی هست اون هم اومدهاما تو حزب که نمیشه همینجور بی گدار به آب زد!بازیه شاید!اگه نباشه چی؟ولی کلا میگن تو ایران همه چی هشت سالست!هشت سال جنگ،هشت سال سازندگی،هشت سال اصلاحات و شاید هشت سالم احمدی نژاد!


پ.ن دندان شکن:میگم این انگلیسی ها خوب حال ایتالیایی هارو گرفتن تو جام باشگاه ها!بسی لذت بردیم

پ.ن تهدیدآمیز:قابل توجه دانشجویان:با توجه به سپری شدن مهلت پرداخت شهریه نیمسال جاری ، آن دسته از دانشجویانی که به هردلیلی نسبت به پرداخت شهریه خود اقدام ننموده اند امکان ورود به سامانه گلستان را نخواهند داشت.بدیهی است در صورت عدم پرداخت شهریه تا روز پنجشنبه 29/12/87 ،انتخاب واحد این دسته از دانشجویان حذف و به مرخصی تحصیلی با درج درسنوات تبدیل خواهد شد.(این آخرین خبریه که درمورد شهریه دارم)

پ.ن جدید:مثل اینکه کسانی که شهریه ندادند وقتی وارد سیستم گلستان میشن فعالیتهاشون در این سیستم به صورت نیمه فعال هست و زمانی که شهریه رو پرداخت کنن از حالت نیمه فعال خارج میشن!یعنی وقتی میری تو سایت فقط گزارش های آموزش که همون برگه شهریه هست رو میتونی دریافت کنی !نمراتت و لیست انتخاب واحد و کلا همه چی تعطیل تا شهریه بدی.اخرین مهلتی هم که دادند 29 اسفند هست که اگر تا این تاریخ شهریه واریز نشه انتخاب واحد حذف میشه.

بابا دیسیپلین!خودتی پیام نور!؟

پ.ن تبریکی: عید من, عید تو, عید همه مبارک.....

ساقيا آمدن عيد مبارك بادت!

يه نفس عميق بكش !خنكاي مطبوعش رو احساس مي كني؟ گوش كن! صداي دلنواز پرنده ها رو مي شنوي؟ نگاه كن جوونه هاي سبز درختها رو مي بيني؟ تقويمت رو كه ببيني بهت ميگه هنوز زمستونه اما تو طبيعت بهار اومده.تقويم رو رها كن و بهار رو همين حالا جشن بگير.از لطافتش بهره ببر. بهاري شدنت مبارك!

سلام. اين آخرين آپ سال 87 منه. دارم ميرم مسافرت اومدم بگم بدي خوبي ديديد ببخشيد .ديگه نيستم تا بعد تحويل سال. بنابراين اومدم كه بهتون پيشاپيش سال نو رو تبريك بگم.

راستي به وبلاگ (مهندسان جوان) هم يك ساله شدنش رو تبريك ميگم.ان شا الله كه به زودي از روز فارغ التحصيليشون پست بذارن.

براتون بهترينها رو آرزو مي كنم.اميدوارم تو تعطيلات حسابي بهتون خوش بگذره  و كلي انرژي + جذب كنيد تا بتونيد تو  پيام نور براحتي خرجش كنيد و كم نياريد.

پروردگارا به من آرامشي عطا فرما تا بپذيرم آنچه را تغيير نيافتني است.آمين.

محدودیت!

سلام به همه دوستان خوبم.از اینکه تونستم دوباره درخدمتتون باشم خوشحالم.قبل از هرچیز از ساهی عزیزم ممنونم که تواین مدت زحمت زیادی کشید.راستش دوست داشتم اولین پستی که بعدازمدت ها میذارم نه صحبت امتحانات باشه نه پیام نور نه مسائلی که این مدت به وجوداومده چون همشون یه حس مشترک بدی رو انتقال میدن. اما مثل اینکه چاره ای نیست!وواقعا نمیشه این روزها من یکی اعصاب راحتی داشته باشم!!

نمیخوام دوباره حرفای تکراری روبگم .چون هرچی که بوده در نظرات ساهی و من نوشتیم.البته این نظرات وعقایدی هست که از ابتدای تاسیس وبلاگ بوده والبته هست وبا اینکه بارها تکرار کردیم متاسفانه عده ای متوجه نشدن چون نمیخواستن متوجه شن درواقع هدفشون چیزدیگه ای بوده!!خلاصه اینکه گفتنی ها گفته شده وما کاملا به شناخت طرف مقابلمون دست پیداکردیم!!وهم اینکه من برا گفتن مسئله ای دیگه اقدام به گذاشتن این پست کردم.

دوستان متاسفم ازینکه بایداین خبرو بدم که ازین به بعدعلی رغم میل باطنیمون نظرات وبلاگمون به حالت"بعدازتاییدنویسنده "درخواهداومد. البته اولین قضاوتی که ازین موضوع میتونه بشه قابل پیش بینی هست اما دوستان اگردلیلش میخواست موضوع اخیر منظورم مورد انتقاد قرارگرفتن ازهمکلاسی هامون (شایدهنوز شناخته شده نباشن منظورم:دوستانه,عالم بی عمل,هوهوم خواهشا اسمهایی انتخاب کنین که لاقل وقت آدم برا نوشتن گرفته نشه)که البته بعضی ازاونها انتقادشون بیشترجنبه تخریب داشت باشه مامدتهاست که موردلطف دوستان(بخوانیداماباورنکنین)قرارمیگیریم واگه میخواست دلیلش این موضوع باشه بایدزودتر اینکاروانجام میدادیم یا حداقل الان که این موضوع به وجوداومده حالا حالاها اینکارو نمیکردیم!اصلا شاید به حالت تایید درآوردن نظرات موضوع مهمی نباشه اماچون مثل همیشه ممکن بود برداشت های اشتباهی ازکارما بشه مجبورشدم توپست راجع بهش توضیح بدم!

من کاملا این روقبول دارم که این موضوع نشان دهنده انتقادپذیر بودن وبلاگ و محیط آزادوبلاگ هست چون همیشه این موضوع تاثیرخوشایندی توذهن مخاطب نمیذاره اما متاسفم ازینکه بعضی از آدم ها هنوزادب نظردادن در وبلاگ روندارن!!خواهشا دوستان آشنای غریبه مون مجددا ایراد رعایت نکردن ادب رو نگیرن چون لاقل تواین یکی موضوع خبرهیچی رو ندارن که بخوان ایراد بگیرن.......متاسفانه بعضی هنوزنمیدونن که چه چیزی روکجابایدبگن وبه چه کسی!!متاسفم که روزبه روز به تعداداین افراددراطرافم افزوده میشه وحالم بیشترازهمیشه به هم میخوره!

ماهنوزهم انتقادهای هرچندغیرمنصفانه رودروبلاگمون انعکاس خواهیم دادومطمئن باشیداین رویه ادامه خواهدداشت چون این دسته ازانتقادات که بیشترشون جنبه تخریب داره رو ترجیح میدیم به یکسری نظراتی که درشانمون نیست!

راجع به موضوع پیش اومده بیشترازین نمیتونم صحبت کنم!ومطمئنم اونهایی که باید,قضاوت عادلانه راجع به این موضوع خواهندداشت!

مابااینکارفقط میخواستیم یک حریمی برای وبلاگمون درنظر بگیریم!محدودیت های یک دخترهمیشه ودرهمه جا اون رو مجبور به کارهایی میکنه که دوست نداره!ازطرفی خوشحالم ازاتفاقات اخیر که باعث شدااطرافمم روبیشترازهمیشه بشناسم !وچشمانم طوری نسبت به اطراف باز بشه که ازحدقه بزنه بیرون!!

گفتنی هارو گفتم وقضاوت با شما!قضاوت ناعادلانه روهم واگذارمیکنم به عادل ترین.



پ.ن1:خسته شدم بس این همه ادعااطرافم دیدم آخرش یه جسم تهی رویت شد!آهای بعضی ها بیشتر از اینی که هستین خودتونو تابلو نکنییین!آخه طرف سرکلاس صداش درنمیاد!!لعنت به شیطون!!بیخیال....

پ.ن2:دیگه دوست ندارم راجع به این موضوعات پیش وپا افتاده و بی ارزش صحبت کنم چون ما رو از هدف وبلاگمون دورمیکنه .مطمئن باشین به زودی بامطالب جدید ومتنوعی درخدمتتون هستیم!من همینجا این موضوع روتمام شده اعلام میکنم وماکارمون رو باتوجه به اهدافمون ادامه میدیم!

پ.ن3:موش دوونی موقوف!!

پ.ن4:خدایی دوست دارم بدونم آقایون اگه محدودیت های مارو داشتن بازم این همه ادعا میکردن؟؟درک متقابل لطفا!این یه دستوره!!

پ.ن5:ازهمه ممنونم!

فقط همين.

سلام به همه ي دوستان عزيز پيام نوري!چند تا نكته ي مهم شب امتحاني دارم:

نكته 1 :  %90 دخترايي كه تو كتابخونه هاي رشت درس مي خونن پيام نوريند.به گزارش فضول نيوز و طبق تحقيات به عمل آمده از اين 90% حول و حوش 50% دارن حقوق مي خونن! نمي دونم چرا بچه هاي دانشگاههاي ديگه اينقدر مثه ما نميان.شايد اونا اينقدر درس نمي خونن!اصلا نيازي هم لابد احساس نمي كنن.بابا نمره كه دست استاد باشه ديگه خدا بده بركت!

نكته2 : ما بالاخره نفهميديم چه كار كنيم!كد مركز رشت رو بنويسيم يا تحت نظارت رو؟ ميگم خانم ما تحت نظارتيم ميگه فرقي نداره بنويس1551.خسته شديم از بي سر و ساماني. تو امتحان انديشه اسلامي 2، چند تا از بچه هاي تحت نظارت اسمشون تو ليست نبود خلاصه همين جوري رفتن سر جلسه بهشون پاسخنامه خام دادن كد مركز رو هم 1551 نوشتن در حالي كه ما كد مركزمون4275! هنوز نمره شون نيومده!در حالي كه همه ي تمام تستي ها نمره شون تو سايت هست اما…

نكته3 : اين جريان 11 به 3 چيه؟ ميشه مگه 4 تا سوال( هركدوم 2 سه قسمت دارن براي جواب) 3 نمره باشه؟ بعد 20 تا سوال تستي 11 نمره؟

نكته4:راست ميگن سايتها شايعه پراكنند! اين روزا شايعات پيام نور زياد شده.تا كور شود هر آنكه نتواند ديد!

نكته5 : اين كارگاه هم شده قوز بالا قوز.تازه از 10 بهمن دوباره شروع ميشه!هنوز  2تا كارگاه ديگه مونده، يعني 4 جلسه، يعني 1 ماه، يعني نمره ات واسه ترم تابستون ان شا الله آماده اس ديگه! يعني گندت بزنن پيام نور!يعني اگه ما اينقدر دير شروع نكرده بوديم الان تموم شده شده جلسه ها!يعني الهي دچار طوفان كاترينا بشن همشون با اين برنامه ريزي!

نكته6 : واي چقدر دستشويي هاي پيام نور بو ميده!يعني نمي خوان يه فكري به حال دست شوييها بكنن؟ بوش تمام ساختمون رو برداشته!اوففففففففففففففففففففف!

نكته 7 : الان زنگ زدم به سهبا ميگم خبري حرفي سخني نداري بنويسم؟ميگه از طرف من فقط فحش بنويس برا پيام نور واسه خاطر امتحاناش!الهي! امتحان داره 8 صبح تا 8 شب كتابخونه است.(من كه ديگه تعطيلاتمه!راحت شدم از زندگي شتري.بدون آب و غذا 10 ساعت تو كتابخونه. آخرش چيه؟افتادن با 9! ) باشه مهندس مي نويسم!نفهم!بي شعور!...!الاغ!...!....

نكته 8 : تشكر مي كنم از كتابخونه خاتم الانبيا كه تو اين 10 روز كه مي خواستيم درس بخونيم مراسم تعزيه داشتن بغل در كتابخونه! ديگه جا نبود ؟آخه عقلم خوب چيزيه!چرا مراسم رو تو سالن نبردن؟ 1 روز 2 روز هم نبود10 روز!پريشب ديگه تموم شد.تازه اونم چي؟  تموم شده بود تاسوعا عاشورا اينا تازه شروع كرده بودند!

نكته9  : امسال محرم اصلا نچسبيد.اونم به خاطر امتحانات.من و سهبا فقط عاشورا تا داناي علي و خيابون لاكاني رفتيم.تازه فهميدم دسته هاي بدون علم چقدر شبيه نخل هاي بي سرند!به جاي عكس ائمه امسال همه جا عكس ذوالجناح بود همون اثر استاد فرشچيان.زيبا، تاثير گذار و با صلابت!

نكته 10 : از كتابخونه 4 تا كتاب گرفتم ديشب از 8 تا 1 نشستم 2تاشو تموم كردم 2تا ديگه مونده.سهبا هم يه كتاب بهم داد فوق العاده بود .در بهشت5 نفر منتظر شما هستند نوشته ميچ البوم.اگه اهل مطالعه هستي از دستش نده واقعا ذهنت رو در گير ميكنه .

نكته11 : نمره ي نقشه كشي عمومي من و سهبابالاتر از اونچه كه انتظار داشتيم اومد.بعد كه دقت كرديم ديديم انگار اين درس نمره منفي نداشته.شما مي دونين قضيه چيه؟

خوب ديگه موفق باشيد تا بعد.

pnu & up to date

امروز تو حياط دانشگاه پام نور رشت توجه ام به  يكي از پرده هاي هميشه آويزان دانشگاه جلب شد روش نوشته بود مسابقه عكس هاي موبايلي.گفتم اه... نگاه كن سهبا بيا بريم ببينيم شرايطش چيه.اول كه امور فرهنگي  مثل هميشه بسته بود بعد كه يه خانومي اومد گفت آخرين مهلت 24 آذر بوده گفتم پس چرا اون پرده رو نكندين؟ امروز 3 دي  اين همه وقت گذشته!

بعد تو همون طبقه ديدم رو تابلو اكلترونيكي  يك جمله ي بسيار دلنشين به چشم مي خوره كه: روز16 آذر بر تمام جويندگان علم و دانش مبارك! و من به اين نتيجه رسيدم شايد امروز 3 دي نيست و من دارم بسيار جلوتر از زمان حركت مي كنم.كسي چه مي دونه!؟

دانشگاه  پیام نور رو بي خيال ميشم ميرم سر اصل مطلب! اين روزا مناسبتها واسه تبريك وتسليت زياده! و اين به نفع منه كه حداقل يه آپي به دست و رومون بزنيم!

خواهش مسيح

عيسي ع به حواريون گفت: من خواهش و حاجتي دارم،اگر قول دهيد آن را بر آوريد بگويم. حواريون گفتند:هر چه امر كنيد اطاعت مي كنيم.عيسي از جا حركت كرد و پاهاي يكايك آنان را شست.حواريون در خود احساس ناراحتي مي كردند، ولي چون قول داده بودند خواهش عيسي را بپذيرند تسليم شدند و عيسي پاي همه را شست.همين كه كار به انجام رسيد حواريون گفتند:تو معلم ما هستي شايسته اين بود كه ما پاهاي تو را مي شستيم نه تو پاي ما را !!

عيسي فرمود اين كار را كردم براي اينكه به شما بفهمانم كه از همه ي مردم سزاوارتر به اينكه خدمت مردم را به عهده بگيرد "عالم" است.اين كار را كردم تا تواضع كرده باشم و شما درس تواضع را فرا گيريد.و بعد از  من كه عهده دار تعليم و ارشاد مردم مي شويد راه و روش خود را تواضع و خدمت خلق قرار دهيد.اساسا حكمت در زمينه تواضع رشد مي كند نه در زمينه تكبر، همان گون كه گياه در زمين نرم دشت مي رويد نه در زمين سخت كوهستان.(داستان راستان استاد مطهري)

24 دسامبر ميلاد حضرت مسيح مبارك.براي همه ي هم وطنان مسيحي آرزوي سلامتي و شادي دارم. سال نوي ميلادي هم رو پيشاپيش تبريك مي گم.

اشهد ان علي ولي الله

علی در عرش بالا بی نظیر است

علی بر عالم و آدم امیر است

به عشق نام مولایم نوشتم

چه عیدی بهتر از عید غدیر است؟

هر چند الان 2 روز مونده به عيد غدير اما مي خوام پيشاپيش اين روز رو تبريك بگم.اينم خودش يه ركورده ديگه!

دوستان،هم كلاسي ها، هم رشته اي ها، هم دانشگاهي ها ،همه و همه! عيد  غدير خم بر همه شيعيان مبارك.

براي همه از خداوند بهترين ها رو آرزو دارم.اميدوارم تو اين روز بتونيد يه عيدي جانانه از مولا بگيريد.

يه سري sms   ويژه عيد غدير رو  براتون آماده كردم كه اگه خواستيد واسه كسي تبريك بفرستيد مي تونيد ازش استفاده كنيد. ديگه عيدي از اين بهتر تو اين دنياي مجازي نميشه داد! البته عيدي سهبا جونم سر جاشه.دارم براش!

براي ديدن اس ام اس ها رو ادامه مطلب كليك لطفا! در ضمن sms  نه و پيامك!

ادامه نوشته

روزدانشجو...تنها یکبار در سال!!

دستاویز بیگانه!

آشوبگر!

ناآگاه فریب خورده!

ای مخل امنیت اجتماعی!

شرور!

جاسوس!

اوباش!

دانشجو!!

روزت مبارک!!!


پ.ن1:فکرکنم این تبریک رو اکثریتتون دریافت کرده باشین اما گفتم تو پستم بزارم تا اونایی که باید و نباید ببینن!

پ.ن2:تو این روز شعار وبلاگ ما با توجه به اتفاقهای اخیر اینه:برای حرف تازه اجازه بی اجازه....!!

پ.ن3:نمیخوام غربزنم.هر سال که این موقع شده چهارتا گردهمایی و کلی شعار  میشنوی و هندونه زیر بغلت گذاشتن توهم بادی به غبغبت انداختی و رفته تا سال بعد!نمیخوام حرف تکراری بزنم چون این روزا اونقدر گفتم و شنیدم که تو بدنم سمپادی براش تشکیل شده!اما یک کلام ختم کلام اینکه روزدانشجو تنها روزی هست که به نام ماست اما نه از آن ما......

پ.ن4:دوست داشتم امروز باصدای بلندشعر "یاردبستانی من"رو تو دانشگاه میخوندیم!

پ.ن5:این دوران نیز بگذرد..امیدوارم وقتی این دوران تموم شد به خودم نگم هی!چه کارایی میتونستی بکنی اما ساکت موندی!

پ.ن6:واقعآ تو چه دوره ای حکومت حرف دانشجویان رو فهمید و خواهدفهمید؟؟؟؟؟؟

پ.ن7:به هر حال16 آذربه تمام دانشجویان و حتی  دانشجو نماها مبارک!

پ.ن8:الکی خوش!!

تبریک!

تولد حضرت معصومه بر همه مبارک باشه.
روز دختر رو به همه دخترها به خصوص دخترای گل پیام نور که لنگه شون هیچ جا پیدا نمیشه مبارک و شاد باش میگم.امیدوارم همه دخترای ایرونی به هر آرزوی که میخوان برسن.حتی اگه خیلی چیزا مانع راهمون بشه ما ثابت میکنیم خیلی کارها میتونیم انجام بدیم.
بازم تبریک میگم.این هم گل برای گل.......

القدس لنا

طرح جمع آوري يك ميليون امضا و ارسال اون به سازمان ملل در حمايت از قدس شريف

http://www.alquds.gov.ps/en/index.php?option=com_agreement&task=participate&lang=farisi

امتحان فيزيك دانشگاه كپنهاگ!!

چگونه با يك فشار سنج ارتفاع يك آسمان خراش را اندازه بگيريم؟

سوال بالا يكي از سوالات امتحان فيزيك دانشگاه كپنهاگ بود.

يكي از دانشجويان در پاسخ نوشت:"به فشار سنج يك نخ بلند مي بنديم و آن را از بالاي آسمان خراش به پايين مي فرستيم تا سرش به زمين بخورد ارتفاع آسمان خراش برابر طول طناب به اضافه طول فشار سنج خواهد بود"!!

پاسخ بالا به نظر استاد چنان مسخره به نظر آمد كه نمره ي دانشجو را صفر اعلام كرد. ولي دانشجو اصرار داشت كه پاسخ او كاملا صحيح است و درخواست كرد در نمره اش تجديد نظر كنند.چند تن از اسا تيد دانشگاه به عنوان داور تعيين شدند و قرار شد كه تصميم نهايي را بگيرند.

نظر داوران اين بود كه پاسخ دانشجو در واقع درست است ولي نشانگر دانش او نسبت به علم فيزيك نيست.پس دانشجو را احضار كردند  تا درطي ده دقيقه پاسخي ارائه كند كه نشانگر آشنايي او بااصول علم فيزيك است.

دانشجو آرام نشسته بود و همان طوركه  فكر مي كرد چيزهايي را بر روي كاغذ يادداشت مي كرد.پس از ده دقيقه دانشجو گفت چندين روش به ذهنش رسيده ولي نمي تواند تصميم بگيرد كه كدام بهتر است،براي همين همه ي راه حلها را مي گويد تا خودشان تصميم بگيرند.

روش اول اينست كه فشار سنج را از بالاي آسمان خراش رها كنيم مدت زماني را كه طول مي كشد تا به زمين برسد اندازه گيري كنيم ارتفاع آسمان خراش را  مي توان با استفاده مدت زمان و فرمولي كه روي كاغذ شماره ي يك نوشته ام به دست آورد.ولي من خودم اين روش را پيشنهاد نمي كنم چون ممكن است فشار سنج خراب شود!!!

روش دوم اينست كه وقتي خورشيد مي تابد طول فشار سنج را اندازه بگيريم،سپس طول سايه فشار سنج و طول سايه ساختمان را نيز اندازه گرفته با استفاده از يك نسبت هندسي ساده ارتفاع ساختمان رابه دست مي آويم.رابطه ي اين روش رانيز روي كاغذ شماره ي دو نوشته ام.

ولي اگر بخواهيم با روش علمي تري ارتفاع ساختمان را اندازه بگيريم، مي توانيم  يك نخ كوتاه را به انتهاي فشار سنج ببنديم وآن را مانند آونگ ،ابتدا در سطح زمين و سپس در پشت بام آسمان خراش به نوسان در آوريم.سپس ارتفاع آسمان خراش را با استفاده از تفاضل نيروي گرانش دو سطح به دست مي آوريم.من اين رابطه ها كه بسيار طولاني و پيچيده است در كاغذ شماره ي سه نوشته ام.

يك روش جالب ديگر اينست كه اگر آسمان خراش پلكان اضطراري داشته باشد مي توانيم با استفاده از فشار سنج، سطح بيروني آن را علامت گذاري كنيم. وبالا رفته و سپس با استفاده تعداد نشانها و طول فشارسنج ارتفاع ساختمان را  بدست آوريم!!

اما اگر شما تمايل داريد كه حتما از خواص مخصوص فشار سنج براي اندازه گيري ارتفاع استفاده كنيد، ميتوانيد فشار هوا در بالاي ساختمان را اندازه گيري كنيد سپس فشار هوا را سطح زمين اندازه گيري كنيد بعد با استفاده از تفاضل فشارهاي حاصل  ارتفاع ساختمان را به دست بياوريد.

ولي به نظر من بهترين و ساده ترين راه اينست كه به سراغ سرايدار اين آسما ن خراش برويد و به او بگوييد كه اگر ارتفاع آسما ن خراش را به ما بگويد مي تواند صاحب اين فشار سنج خوشگل بشود!!!!!!

دانشجويي كه داستان او را خوانديد نيلز بور فيزيكدان بزرگ و معروف دانماركي بود.

ماشا الله به این همه استعداد!!

سلام خدمت همه ي دوستان بزرگوار اين باربا يه مطلب اميدوار كننده در خدمتيم. اين مطلب رو از مجله ي موفقيت بر داشتم اميدوارم رضايت داشته باشند.خوندن اين مجله رو به همه ي اونايي كه دنبال يه نگاه نو به زندگي هستند توصيه مي كنم ممكنه اوايل زياد جذبش نشيد اما بعد يه مدت مثل اعتياد تو وجودتون رخنه مي كنه و معتادش ميشين!!! مثل من كه الان 4،5 سال معتاد شم!!

اين كودكان نابغه:

آيا از روي رفتار عملكرد يا با توجه به نظر معلمان مي توانيم درباره ي آينده ي شخص اظهار نظر كنيم؟

  1. آلبرت اينشتين  در كودكي دچار بيماري ديسلكسيك بود. يعني معني ومفهوم كلمات و عبارات را درست تشخيص نمي داد.معلم آلبرت او را عقب مانده ي ذهني،غير اجتماعي و هميشه غرق در رويا هاي احمقانه تو صيف مي كرد،ضمنا وي دوبار در امتحانات كنكور دانشگاه پلي تكنيك زوريخ مردود شد!

 

  1. توماس اديسون كه معلمانش از آموزش او در مدرسه عاجز مانده بودند در تمام طول تحصيل كمترين نمره ها را از درس فيزيك مي گرفت ولي همين شخص بعدها موفق شد بيش از هزارو صدو پنجاه اختراع به جامعه بشريت عرضه كند كه بيشتر آنها در زمينه علم فيزيك بوده است!

 

  1. معلم بتهون آهنگساز مشهور جهان درباره ي او مي گفت او چيزي ياد نخواهد گرفت!!

 

  1. پاپلو پيكاسو يكي از معروف ترين نقاشان جهان بدون كمك و حضور پدرش كه در زمان امتحانات كنارش مي نشست  نمي توانست در درس هايش نمره ي قبولي كسب كند!!

 

  1. آقاي هيلتون كه هم اكنون مالك بيش از سيصد هتل در سراسر دنياست در دوران كودكي براي گذراندن زندگي مجبور بود كف سالنها و هتل ها را طي بكشد!!

 

  1. جيمز وات را كه مخترع ماشين بخار بود فردي كودن توصيف مي كردند!!

 

  1. نويسنده بزرگ لئو تولستوي را به عنوان كودكي كه نه قادر به ياد گيري است و نه علاقه مند به آن مي شناختند!!

 

  1. اميل زولا نويسنده ي بزرگ فرانسوي دانش آموز تنبلي بود كه در مدرسه معمولا از نمره ي ادبيات صفر مي گرفت!!!!!!!!

 

  1. ناپلئون بناپارت مدرسه ي خود را با رتبه ي 42 به عنوان يك دانش آموز غير ممتاز ترك كرد!

 

  1. لويي پاستور در مدرسه يك محصل متوسط بود ودر دوره ي ليسانس در درس شيمي بين 22 نفر رتبه ي يازدهم را كسب كرد!!

انشا الله دفعه ي آينده با يك پست راجع به" نيلز بور" فيزيكدان بر جسته ي دانماركي با عنوان( چگونه با يك فشار سنج ارتفاع يك آسمان خراش را اندازه بگيريم؟) بر مي گردم!