نه براي گفتن نه براي نگفتن
۱.تو تقويم دانشگاهي پيام نور نيمسال 87-88 نوشته تا 24 تير همه ي نمرات بايد اعلام بشه.امروز چندمه؟
حتي به خودشون زحمت نميدن تا نمره دروس عملي مثل كارگاه رو وارد كنند. اون كه ديگه نيازي به تصحيح و كليد و ... نداره.
2.رو در اتاق آقاي آقايي زده كه" اعتراض به نمره ي ميان ترم وارد نيست" پس چه جوري شده كه ميان ترم ما رفته بالا؟ من به چگونگي دادن نمرات ميان ترم هر چي بيشتر فكر مي كنم كمتر مي فهمم.واقعا برام سواله ها!
3. ارسطو يه روز يه جا گفت:مثل عقلا فكر كنيد اما مثل مردم عادي حرف بزنيد.
و من همش به اين فكر مي كنم كه نوشتن كلمات قلمبه سلمبه(كه بهش مي گن عبارات فضل فروشانه ) به چه دردي مي خوره؟! وقتي جمله بنديت عاري از هر گونه مفهومه و ارتباط نهاد و گزاره اش مثل ارتباط آسمان و ريسمانه . وقتي معلوم نيست بعد گذاشتن هزار تا حرف ربط بالاخره كدوم نهاد مال كدوم گزاره است اونوقته كه مخاطب (همون مخاطب معروف) اگه چيز فهم باشه، مي فهمه هيچي بارت نيست جز ادعا.درست شنيدي.ادعا.
4.شريعتي يه روز يه جا نوشت:آدمي هرچه انسان تر مي شود،چشم به راه تر مي شود.اين حقيقت زيبايي است كه همواره مي درخشد.
من كه هر ترم اينقدر چشم به راه نمره ها بودم چشام سفيد شده اين كه انسان تر شده باشم يا نه رو نمي دونم اما مي دونم اين حقيقت چندان زيبايي نيست كه بخواد بدرخشه و اين رو هم مي دونم كه حرف شريعتي هيچ ربطي به اين برداشت من نداره!
5.كتابخونه هاي رشت كه اصلا حرفي براي گفتن ندارند(نه اينكه فكر كني حرفهايي دارند براي نگفتن! نه عمرا هيچ حرفي ندارند، نه براي گفتن نه براي نگفتن) اما شما اگه حوصله ات سر رفت بشين همون جنايت و مكافات رو بخون.كتابيه كه همه جا پيدا ميشه حتي تو كتابخونه هاي رشت.