توان

امروز يه چيز خيلي جالبي خوندم كه گفتم حتما بايد تايپش كنم و بذارم تا شما هم بخونيد.با دقت بخونيدها! كلمه به كلمه!

"آنچه در توان داشته ام"

در هر حرفه اي كه هستيد نه اجازه دهيد به بدبيني هاي بي حاصل آلوده شويد و نه بگذاريد كه بعضي لحظات تاسف بار كه براي هر ملتي پيش مي آيد ، شما را به ياس و نااميدي بكشاند.

در آرامش حاكم بر كتابخانه ها و آزمايشگاه هايتان زندگي كنيد،و نخست از خود بپرسيد"براي يادگيري و خودآموزي چه كرده ام؟"سپس همچنان كه پيش مي رويد بپرسيد"من براي كشورم چه كرده ام؟" و اين پرسش را آنقدر ادامه دهيد تا به اين احساس شادي بخش و هيجان انگيز برسيد كه شايد سهم كوچكي در پيشرفت و اعتلاي بشريت داشته ايد،اما هر پاداشي كه زندگي به تلاشهايمان بدهد يا ندهد،هنگامي كه به پايان تلاشهايمان نزديك مي شويم هر كدام از ما بايد حق آنرا داشته باشيم كه با صداي بلند بگوييم:

"من آنچه در توان داشته ام انجام داده ام"

لويي پاستور(1895_1882)


پ ن1: به دوستداران يار بي زبان، كتاب "يك روز ديگر" نوشته ميچ البوم رو توصيه مي كنم.در ضمن اين روزها تو آمريكا كتاب "بادبادك باز" نوشته خالد حسيني از نظر مردم نامناسب ترين كتاب از لحاظ محتوا تشخيص داده شده! اگه نخوندید برید بخونید.

پ ن2: 10 ارديبهشت همايش معرفي رشته مهندسي مديريت پروژه است.با حضور دكتر شيباني مبدع(!!!!!!!) اين رشته.تا جايي كه من مي دونم اين رشته قبلا تو دنيا موجود بوده.حالا مبدع يعني چي خدا مي دونه.

در ضمن تو بنر تبليغاتي اين همايش عبارت كليشه اي و موضموع نخ نماي "خليج هميشه فارس" به چشم مي خوره .(البته تا اثبات كامل اين قضيه به اعراب جاه طلب و دنياي حامي اونها چند قدم ديگه راه باقيه) و اين يعني اينكه پيام نور حتي در بحث هاي روز جامعه در ديروزهاي خودش به سر مي بره.كي مي خواد به بحث هاي امروز جامعه برسه الله و اعلم!

من در جهنم!

"وقتش بود كه شروع كنم و برات يه چيزي بنويسم.انتظار نداشته باش بگم كه دلم برات خيلي تنگ شده بود و از اين چرت و پرتها. نه اصلا!! نديدنت و خبري ازت نشنيدن بهترين چيزي بود كه مي تونست آرومم كنه.اگه يه بار ديگه فرصت داشتم مطمئن باش هرگز انتخابت نمي كردم.دلم براي روزهاي بي تو بودن تنگ شده براي روزهاي شاد و سر خوش گذشته، براي خنديدنهاي از ته دل ،براي داشتن يه برنامه منظم واسه انجام كارها، براي روزهاي از پيش برنامه ريزي شده.با تو كه هستم همش بلاتكليفي و برنامه ها و كلاسهاي كنسل شده و جبراني هاي خسته كننده و بي نظم..."(بر گرفته از كتاب "من و پيام نور و عاشقانه ها" )

فكر كن ما مي تونيم از پيام نوربه خاطر نقض آشكار حقوق بشر شكايت كنيم! برام خيلي جالبه بدونم اگه پيام نور يه شعبه تو فرانسه داشت دانشجوهاي فرانسوي اونجا چكار مي كردند!!؟!

هر چند آقايون سعي مي كنن با ايجاد شيوه هاي نوين آموزشي وضعيت بحراني پيام نور رو بهبود ببخشند اما نتيجه هرگز چيز جالبي نخواهد بود چون خانه از پاي بست ويران است.پيام نور تا 10 سال آينده هم ظرفيت و توان ارائه رشته هاي فني و مهندسي و نداره.

الان تو رشته مهندسي مديريت پروژه و مهندسي مديريت اجرايي يك ماه كه از انتخاب واحد دانشجو مي گذره تازه منبع اعلام ميشه، منبع اعلام ميشه، استاد نيست، استاد مياد، كتاب نيست و الخ! همون اپسيلون كلاسي هم كه واسه درسها ميذارن فرت و فرت كنسل ميشه.

دلم مي خواد به همه ي داوطلبان كنكور رشته ها و مقاطع مختلف بگم: چشماتونو باز كنيد و انتخاب رشته كنيد.اين روزها هم كه همه جا صحبت از دانشگاه پيام نوره.آموزش براي همه! دروغه.باور نكنيد.تو پيام نور اصلا آموزشي وجود نداره كه بخواد براي همه باشه يا نباشه.هر چي كه هست فقط خودت هستي و كتابهاي پر از ايراد و امتحانات پر از اشكال و نمرات با 2 ماه تاخير اعلام شده و ...(البته در پايان مدركي داري كه مي توني به گرفتنش ببالي اما چه فايده وقتي اعصاب نداري؟)

حرفهاي اين همه دانشجوي معترض از سر سيري و بيكاري نيست.البته شايد تا زماني كه شما بخواين وارد اين دانشگاه بشيد يه معجزه اي رخ بده و همه ي دانشجوها رو راحت بشن.

بله؟ نه خير جانم! منظورم بوجود اومدن يه مديريت نو و كارآمد در دانشگاه پيام نور نيست منظورم ظهور منجي بشريتيه!!!

با اين حال اگه دانشجوي پيام نوري يا مي خواي دانشجوي پيام نور بشي يادت باشه از قديم گفتن : گر جهنم مي روي مردانه رو!

امان ازین عرب ها!!

اين مقاله در نيويورك تايمز(11 فوريه 2009) منتشر شده كه نوشته زير ترجمه بخش هاي مهم اين مقاله است.

سوفياي 34 ساله، خانمي فرانسوي است كه حدود يكسال پيش براي استخدام در يك شركت تبليغاتي به دوبي نقل مكان كرد. او آن چنان اعتمادي به اقتصاد دوبي كه بطور سرسام آوري در حال رشد بود، داشت كه آپارتماني به قيمت 300000 دلار با وام مسكن 15 ساله خريداري كرد.امروز او مانند بسياري ازخارجيان ديگر كه در دوبي كار مي كنند از كار اخراج شده و خود را در برابر خطر اخراج از اين شهر خليج فارس مي بيند. وضعيت 90 درصد خارجيهاي شاغل در دوبي مشابه وضعيت سوفياست.او مي گويد: "من واقعا از آنچه كه در حال وقوع است به وحشت افتاده ام... اگر نتوانم بدهي خود را بپردازم، و اگر نتوانم كار جديدي پيدا كنم، به من گفته اند كه كارم به زندان مخصوص بدهكاران خواهد كشيد."

درحاليكه اقتصاد دوبي در حال سقوط آزاد است، روزنامه ها گزارش مي دهند كه حدود سه هزار ماشين كه صاحبان آنها، آنها را در پاركينگ فرودگاه رها كرده و از كشور گريخته اند، پارك شده است.گفته مي شود كه برخي از آنان كه از كشور گريخته اند تمام موجودي خود از كارتهاي اعتباريشان را نقد كرده اند ويك يادداشت عذرخواهي هم بر روي شيشه جلوي اتوموبيل چسبانده اند.كساني كه شغل خود را در دوبي ازدست مي دهند بايد ظرف يكماه كشور را ترك كنند... اين امر باعث مي گردد كه ميزان خرج كردن در كشور كاهش يابد، خانه ها يكي پس از ديگري خالي شود و قيمت ملك پائين بيايد. بعضي از بخشهاي دوبي بر اثر اين سقوط مارپيچ اقتصاد كه در روزگاري نه چندان دور ابرقدرت خاورميانه بشمار مي رفت به شکل ارواح در آمده است.هيچكس از عمق فاجعه اقتصادي كه در دوبي اتفاق افتاده آگاهي كامل ندارد اما آنچه كه مشخص است اينست كه دهها هزار نفر دوبي را ترك كرده اند، قيمت ملك در دوبي به نحو خورد كننده اي پائين آمده و پروژه هاي بزرگ ساختماني متوقف يا به كلي منحل شده اند. با اين همه حكومت حاضر نيست كه هيچ نوع اطلاعاتي در اختيار جهان خارج بگذارد و به اين صورت است كه شايعات در دوبي جان مي گيرند و بيش از پيش به اعتماد عمومي و اقتصاد دوبي ضربه مي زند.

قانون جديدي كه به رسانه ها اعلام شده اينست كه اگر رسانه اي شهرت و يا وضعيت اقتصادي كشور را با درج اخبار و يا گزارشهائي به خطر بياندازد، به مجازاتي تا مرز يك ميليون درهم (در حدود 272 هزار دلار)، روبرو خواهد شد. گفته مي شود كه همين امر باعث شده كه گزارش در مورد بحران دوبي به حالت سکوت درآيد.گزارش روزنامه هاي محلي در ماه گذشته حاكي از آن بود كه هر روز1500 ويزا در دوبي باطل مي شود.

آنچه كه مسلم است قيمت ملك كه بطور فاحشي ظرف شش سال اوج گيري اقتصاد دوبي افزايش يافته بود، تنها ظرف دو يا سه ماه گذشته، 30 درصد و يا حتي بيشتر هم افت داشته است. شركت موديز (Moody's) كه شركتها را درجه بندي مي كند هفته گذشته اعلام كرد كه احتمالا شش شركت عظيم متعلق به حكومت را با توجه به وخامت اوضاع اقتصادي در دوبي تنزل درجه خواهد داد. تعداد ماشين هاي لوكس براي فروش روز به روز افزايش مي يابد، اين ماشينها گاه40 درصد زير قيمت دو ماه پيش به فروش مي روند. خيابانهاي دوبي كه هميشه مملو از ماشين و ترافيك بود، اين روزها خلوت است.

اين روزها خارجيهائي كه براي يك زندگي بهتر بار خود را بسته و به دوبي آمده بودند، معتقدند كه شكوفائي اقتصاد دوبي چيزي جز يك فريب نبوده است. شايعات به سرعت پراكنده مي شوند: جزيره مصنوعي پالم جميره (Palm Jumeira) كه نشان افتخار پروژه هاي ساختماني دوبي بود در حال نابود شدن است. وقتي شيرهاي آب هتلها را باز مي كنيد به جاي آب، سوسك از آنها بيرون مي آيد!!

حمزه صياب 27 ساله، مهندسي است از عراق كه از سال2005 در دوبي مشغول بكار بوده و شش هفته پيش كار خود را از دست داد. دوبي جاي بسيار خوبي براي مهندسين جوان بود، حداقل حقوق براي يك مهندس ساختمان با چهار سال سابقه كار، حدود 4000 دلار در ماه بود.حمزه صياب امروز بيكار است و اغلب وقت خود را در يك كافي شاپ در مركز خريد ابن بطوطه مي گذراند. اگر نتواند تا چند روز ديگر كار پيدا كند مجبور است كه دوبي را ترك كند. او مي گويد، عراق جاي خطرناكيست و بايد راهي اردن شوم. گرفتاري ديگر اينست كه هنوز 12 هزار دلار به بانك براي هوندا سيويكي كه خريده بدهكار است و بايد اول اين پول را از پدر خود قرض كرده و بپردازد. او مي گويد دوستانش ماشين هاي تجملي خريده اند، امروز هيچ كدام كار ندارند و براي فروش ماشين ها در حال دست و پا زدن هستند. صياب هم چنين مي گويد، كار ما شده خوابيدن، سيگار كشيدن و قهوه خوردن و بعد احساس سردرد بخاطر شرايطي كه در آن هستيم!!

آدم نمیدونه که تبلیغات ماهواره رو باورکنه یا این حرفارو!به قول معروف اینکه دم خروس رو باورکنیم یا قسم حضرت عباس رو...

وقتی تعطیلات هست و اخبار دانشگاهم کساد,مجبورم ازین نوع خبرا بذارم.راستی تعطیلات خوش میگذره؟دیروز از مسافرت برگشتم هرچند که سوغاتی خوبی با خودم نیاوردم!!آخه یکی نبود بهم بگه از گاردریل پریدنت چی بود که بزنی پاتو داغون کنی!!نشکسته!ولی فکرکنم اگه میشکست دردش کمتربود...اینم شد سوغاتیه سفرم!!برخلاف نوروزهای قبلی این سری دوست نداریم تعطیلات تمام شود چون بسی خوش میگذرد و حوصله ی یونیه خراب شده مان را نداریم!!از شنبه نپرس که بدجوری حالمان خراب میشود!حقارت صدهزار تماشاچی متعصب دربرابر رقص و پایکوبی عربها اونم تو سرزمین خودمون!کاش از کره 3 تا میخوردیم ولی ازین عربهای نامرد نمیباختیم!اگه صعودم کنیم برام لذتی نداره!آخه از عربستان آدم میبازه!!واقعآ چرا؟اونا قوی بودن؟ما ضعیف بودیم؟یا قدم بعضی ها؟یا لفظ بعضی ها؟....

حسابی خوش بگذرونید که خردادماه و تیرماه سختی رو پیش رو داریم.

سربلند باشین.